-
سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۲۷ ق.ظ
-
۱۲۸۴
نکته: مقاله پژوهشی نقش زنان در حفظ و ترویج گویشهای محلی به عنوان اولین نمود میراث فرهنگی ناملموس (بررسی موردی گویش نهاوندی) را در راستای کارهای پژوهشی بنیاد ایرانشناسی دفتر منطقهای زاگرس نوشتم و در همایش بینالمللی جایگاه زن در تمدن ایران و اسلام پذیرفته شده و در کتاب چکیده مقالات همایش درج شده است.
در ادامه نگاهی به این مقاله خواهیم داشت.
چکیده:
میراث فرهنگی ناملموس نشانگر اصلی تنوع فرهنگی در بین جوامع است، که نقش مهمی در گفتگو بین فرهنگهای مختلف ایفا کرده و در عین حال موجب مقاومت فرهنگی در برابر تفکر یکسانسازی فرهنگیِ قدرتهای برتریطلب خواهد داشت.
از آنجا که لازمه حفظ و ترویج میراث فرهنگی ناملموس، انتقال بین نسلی از طریق آموزشِ سینه به سینه یا شفاهی است، بخش چشمگیری از تجلیات میراث فرهنگی ناملموس از اساس زنانه بوده و در بستر خانواده شکل میگیرد.
سنتها و اصطلاحات شفاهی از جمله زبان، اولین نمود میراث ناملموس دانسته شده و بعضی زبانها و قالبهای زبانی در ردیف آثار جهانی ناملموس ثبت شده است. اما انواعی از میراث زبانی مانند گویشهای محلی امروز در معرض خطر قرار گرفتهاند.
گویش نهاوندی که در فهرست ملی میراث فرهنگی ناملموس نیز به ثبت رسیده به عنوان میراثِ مشترک مردم این شهر در فرهنگ، تفکر، اقلیم، زیباییشناسی، ارزشهای جمعی و جهانبینی آنها ریشه دارد.
میراث زبانی را بیش از سایر نمونههای میراث فرهنگی ناملموس میتوان زنانه دانست، زیرا آموزش زبان به نسل بعدی حتی در مردانهترین جوامع نیز، همواره کار زنان بوده تا آنجا که زبان اصلی هر شخص را زبان مادری مینامند. اما در سالهای اخیر با کم اهمیت جلوه داده شدن گویشهای محلی این گویشها مردانه قلمداد شده و زنان به زبان معیار رسمی گرایش یافتهاند و همین سبب شده بخش کثیری از نسلهای آینده بدون آموزش گویش محلی به اجتماع وارد شده و گویش محلی خود را به عنوان زبان دوم در محیط بیاموزند و این روند سبب نقص در آموزش و از میان رفتن بخش زیادی از اصطلاحات و کلمات در نسلهای جدید شده که همین امر گویش نهاوندی را در معرض خطر قرار میدهد.
در این مقاله به گویش نهاوندی به عنوان سرمایهای فرهنگی نگریسته شده و ضمن بررسی نقش زنان در حفظ و ترویج آن به آسیبشناسی دلایل عدم گرایش زنان، برای تکلم و آموزش آن پرداخته شده است.
روششناسی
روش این پژوهش به صورت میدانی و گاه کتابخانهای بوده و با بررسی آسیبهای وارد شده به گویش نهاوندی بر اثر اتفاقات تاریخی و نقش عدم آموزش به کمرنگ شدن کاربرد آن صورت گرفته است.
ابزار گردآوری اطلاعات آن به صورت ثبت شفاهی از طریق گویشوران این گویش و مطابقت نوع گویش در افراد مسن، کسانی که گویش نهاوندی را به عنوان زبان مادری آموخته و نسل جدید انجام شده و برخی موارد نیز از میان منابع زبانشناسی و مکتوب جمعآوری شده است.
در این مقاله پژوهشی، ضمن بررسی اهمیت میراث فرهنگی ناملموس به عنوان تداومبخشِ فرهنگ یک جامعه، به بررسی گویش نهاوندی به عنوان یک میراث معنوی پرداخته شده و نقش زنان در حفظ و انتقال آن به نسلهای بعدی تحلیل شده است.
در بخشی از این مقاله چنین آمده:
در خصوص گویش نهاوندی آنچه مشهود است غالب شدن زبان معیار به خصوص در میان زنان و دختران است که سبب شده آنچه فرزندان در خانواده میآموزند، زبان معیار باشد و با گویش نهاوندی در خیابان و محیطهای غیر از خانه برخورد داشته باشند. در این خصوص چون کودک آموزشِ زبانی خود را پیرامون زبان فارسی معیار میبیند، حتی در صورت آموزش تکلم به گویش نهاوندی با بسیاری از اصطلاحات و حتی کاربردها و شیوه دستوری گویش نهاوندی بیگانه شده و به مرور زمان، سبب میشود، گویش نهاوندی از شکل اصلی خود خارج شده و بیشتر به لهجه شبیه شود، زیرا سبب شده بسیاری از کلمات فراموش شده و با کلمات زبان رسمی جایگزین شود، به عنوان نمونه در گویش نهاوندی چهار واژه «موزه»، «اورسی»، «پالا» و «گالش» در برابر واژه فارسی «کفش» وجود داشته است. «موزه» مربوط به کفشهای درباری بوده که نوک آنها رو به بالا برگشته و به دلیل از میان رفتن این پوشش نزدیک به یک قرن است دیگر استفاده نمیشود، «اورسی» کفش رسمی و مهمانیهای خاص بوده، «پالا» کفشی بوده که به صورت روزمره استفاده میشده و «گالش» به کفشی اطلاق میشده که راحت بوده و برای دویدن، کوهنوردی یا کارهای بدنی استفاده میشده است، اما در حال حاضر استفاده از آنها بسیار کمرنگ شده و تلفظی لهجهگونه از کفش به صورت «کِووش» جایگزین شده است.
در بخش پایانی مقاله چنین نتیجهگیری شده است:
با توجه به قدرت و همهگیری زبان معیار در جامعه، بسیاری از خانوادهها تلاش میکنند زبان معیار را به عنوان زبان اولیه به کودکان آموزش دهند، که در این میان نیز نقش اساسی را زنان در نقش مادری بازی میکنند؛ این شیوه گرچه به نظر مفید میرسد اما از چند جلوه سبب بروز مشکلات عدیدهای برای نسلهای بعدی میشود. نخست: بخش وراثتی زبان در کودکان حامل گویش نهاوندی است، دو: مادر و پدر با وجود تکلم به زبان معیار در ناخودآگاه ذهنی خود به گویش نهاوندی میاندیشند و آنرا به صورت ترجمه شده به زبان معیار برمیگردانند، سه: کودک در دوگانهگی زبان معیار و گویش نهاوندی قرار میگیرد. افراد با او به زبان معیار سخن گفته و در محاورات دیگر وی شاهد برقراری ارتباط با گویش نهاوندی است، چهار: کودک با ورود به مدرسه آموزش زبان معیار را طی میکند. این دلایل عمده و دلایل دیگری سبب میشود ذهن کودک به عنوان نسل بعدی فاقد یک پیوستگی زبانی شده و وی را با میراث زبانی بیگانه میکند.
به طور نمونه کودکانی که زبان اولیه آنها زبان معیار است نسبت به کودکانی که گویش محلی را به عنوان زبان مادری آموختهاند از توانایی کمتری در کاربرد زبان معیار برخوردار هستند. علاوه بر این در صورت آموزش گویش نهاوندی در خانواده و سپس آموزش زبان معیار از طریق رسانهها و نظام آموزشی، کودکان توانایی تکلم به هر دو زبان را دارا شده و این خود سبب گسترش دایره واژگانی و توانایی بیشتر کاربرد زبان در کودکان میشود.
استفاده از گویش نهاوندی در بازار، گرایش شدید مردان به تکلم به این گویش، استفاده از گویش نهاوندی در برنامههای طنز و قرار دادن آن در ردیف لودگی، بیکلاس دانستن تکلم به گویش محلی، وجود اصطلاحاتی در گویش محلی که ممکن است در زبان معیار بیادبی یا لمپنی قلمداد شود، سبب شده، زنان و دختران گرایش خود به تکلم به گویش نهاوندی را از دست داده و به زبان معیار روی آورند و این امر زنجیره آموزش سینه به سینه و شفاهی این گویش را قطع کرده است.
با این تفاسیر میتوان نتیجه گرفت که اولین قدم برای حفظ و تداوم این گویش به عنوان میراث فرهنگی ناملموس شهر نهاوند که با خود فرهنگ سنتی این جامعه را حمل و حفاظت میکند، ترغیب زنان و دختران به تکلم به این گویش و آموزش آن به نسلهای بعد باشد.