شماره اول ویژه‌نامه زاگرس‌شناسی منتشر شد

  • ۱۲۵۹

شماره اول ویژه‌نامه زاگرس‌شناسی کاری مشترک از بنیاد ایران‌شناسی دفتر منطقه‌ای زاگرس و گروه رسانه‌ای عقیق با همکاری موسسه فرهنگی غیردولتی کشورشناسی ایران منتشر شد.

این ویژه‌نامه در دو فصل «ایران‌شناسی و زاگرس‌شناسی» و «نهاوندشناسی» به تحلیل برخی موضوعات در حوزه تمدنی-فرهنگی زاگرس پرداخته است.

در این شماره می‌خوانیم:

اخبار دفتر منطقه‌ای زاگرس

چرا زاگرس‌شناسی/ یادداشت سردبیر

زاگرس منشاء و خاستگاه انسان/ سخنان رئیس بنیاد ایران‌شناسی در همایش بین‌المللی زاگرس‌شناسی

زاگرس محمل انتقال فرهنگ ایرانی/ معاون پژوهشی بنیاد ایران‌شناسی

استفاده از ظرفیت ایران‌شناسی در مسیر توسعه/ استاندار همدان

نهاوند نگین رشته‌کوه زاگرس/ فرماندار نهاوند

از ایران‌شناسی تا زاگرس‌شناسی/ رئیس بنیاد ایران‌شناسی دفتر منطقه‌ای زاگرس

شرق‌شناسی مقدمه کشورشناسی/ مدیرعامل موسسه فرهنگی غیردولتی کشورشناسی ایران

زاگرس مهد ظهور و توسعه مفرغ

مقاومت اتابکان لر کوچک در برابر تمرکزگرایی خلفاء و پادشاهان/ مدیر دفتر انجمن جامعه‌شناسی ایران در شهرستان دورد

نهاوند در دل زاگرس/ مدیرمسئول عقیق غرب

گردشگری شهری موتور محرک نهاوند/ پژوهشگر بنیاد ایران‌شناسی دفتر منطقه‌ای زاگرس

سفرنامه عراق عجم/ ناصرالدین شاه قاجار

نهاوند در نزهه المشتاق

جنید از نهاوند تا بغداد

قدم به قدم با مهدی طالب/ پدر علم ترویج کشاورزی ایران

رشته‌کوه گرو قلب زاگرس/ مدرس دانشگاه

بازتاب زبان‌های باستانی در گویشی امروزی

ضرب‌المثل‌های نهاوندی

 

جخت دانلود به صفحه ویژه‌نامه زاگرس‌شناسی مراجعه کرده و یا اینجا کلیک کنید.

نقش زنان در حفظ و ترویج گویش‌های محلی -بررسی موردی گویش نهاوندی

  • ۱۳۲۶

نکته: مقاله پژوهشی نقش زنان در حفظ و ترویج گویش‌های محلی به عنوان اولین نمود میراث فرهنگی ناملموس (بررسی موردی گویش نهاوندی) را در راستای کارهای پژوهشی بنیاد ایران‌شناسی دفتر منطقه‌ای زاگرس نوشتم و در همایش بین‌المللی جایگاه زن در تمدن ایران و اسلام پذیرفته شده و در کتاب چکیده مقالات همایش درج شده است.
در ادامه نگاهی به این مقاله خواهیم داشت.

چکیده:
میراث فرهنگی ناملموس نشانگر اصلی تنوع فرهنگی در بین جوامع است، که نقش مهمی در گفتگو بین فرهنگ‌های مختلف ایفا کرده و در عین حال موجب مقاومت فرهنگی در برابر تفکر یکسان‌سازی فرهنگیِ قدرت‌های برتری‌طلب خواهد داشت.
از آنجا که لازمه حفظ و ترویج میراث فرهنگی ناملموس، انتقال بین نسلی از طریق آموزشِ سینه به سینه یا شفاهی است، بخش چشمگیری از تجلیات میراث فرهنگی ناملموس از اساس زنانه بوده و در بستر خانواده شکل می‌گیرد.
سنت‌ها و اصطلاحات شفاهی از جمله زبان، اولین نمود میراث ناملموس دانسته شده و بعضی زبان‌ها و قالب‌های زبانی در ردیف آثار جهانی ناملموس ثبت شده است. اما انواعی از میراث زبانی مانند گویش‌های محلی امروز در معرض خطر قرار گرفته‌اند.
گویش نهاوندی که در فهرست ملی میراث فرهنگی ناملموس نیز به ثبت رسیده به عنوان میراثِ مشترک مردم این شهر در فرهنگ، تفکر، اقلیم، زیبایی‌شناسی، ارزش‌های جمعی و جهان‌بینی آنها ریشه دارد.
میراث زبانی را بیش از سایر نمونه‌های میراث فرهنگی ناملموس می‌توان زنانه دانست، زیرا آموزش زبان به نسل بعدی حتی در مردانه‌ترین جوامع نیز، همواره کار زنان بوده تا آنجا که زبان اصلی هر شخص را زبان مادری می‌نامند. اما در سال‌های اخیر با کم اهمیت جلوه داده شدن گویش‌های محلی این گویش‌ها مردانه قلمداد شده و زنان به زبان معیار رسمی گرایش یافته‌اند و همین سبب شده بخش کثیری از نسل‌های آینده بدون آموزش گویش محلی به اجتماع وارد شده و گویش محلی خود را به عنوان زبان دوم در محیط بیاموزند و این روند سبب نقص در آموزش و از میان رفتن بخش زیادی از اصطلاحات و کلمات در نسل‌های جدید شده که همین امر گویش نهاوندی را در معرض خطر قرار می‌دهد.
در این مقاله به گویش نهاوندی به عنوان سرمایه‌ای فرهنگی نگریسته شده و ضمن بررسی نقش زنان در حفظ و ترویج آن به آسیب‌شناسی دلایل عدم گرایش زنان، برای تکلم و آموزش آن پرداخته شده است.

روش‌شناسی
روش این پژوهش به صورت میدانی و گاه کتابخانه‌ای بوده و با بررسی آسیب‌های وارد شده به گویش نهاوندی بر اثر اتفاقات تاریخی و نقش عدم آموزش به کمرنگ شدن کاربرد آن صورت گرفته است.
ابزار گردآوری اطلاعات آن به صورت ثبت شفاهی از طریق گویش‌وران این گویش و مطابقت نوع گویش در افراد مسن، کسانی که گویش نهاوندی را به عنوان زبان مادری آموخته و نسل جدید انجام شده و برخی موارد نیز از میان منابع زبان‌شناسی و مکتوب جمع‌آوری شده است.

در این مقاله پژوهشی، ضمن بررسی اهمیت میراث فرهنگی ناملموس به عنوان تداوم‌بخشِ فرهنگ یک جامعه، به بررسی گویش نهاوندی به عنوان یک میراث معنوی پرداخته شده و نقش زنان در حفظ و انتقال آن به نسل‌های بعدی تحلیل شده است.

در بخشی از این مقاله چنین آمده:
در خصوص گویش نهاوندی آنچه مشهود است غالب شدن زبان معیار به خصوص در میان زنان و دختران است که سبب شده آنچه فرزندان در خانواده می‌آموزند، زبان معیار باشد و با گویش نهاوندی در خیابان و محیط‌های غیر از خانه برخورد داشته باشند. در این خصوص چون کودک آموزشِ زبانی خود را پیرامون زبان فارسی معیار می‌بیند، حتی در صورت آموزش تکلم به گویش نهاوندی با بسیاری از اصطلاحات و حتی کاربرد‌ها و شیوه دستوری گویش نهاوندی بیگانه شده و به مرور زمان، سبب می‌شود، گویش نهاوندی از شکل اصلی خود خارج شده و بیشتر به لهجه شبیه شود، زیرا سبب شده بسیاری از کلمات فراموش شده و با کلمات زبان رسمی جایگزین شود، به عنوان نمونه در گویش نهاوندی چهار واژه «موزه»، «اورسی»، «پالا» و «گالش» در برابر واژه فارسی «کفش» وجود داشته است. «موزه» مربوط به کفش‌های درباری بوده که نوک آنها رو به بالا برگشته و به دلیل از میان رفتن این پوشش نزدیک به یک قرن است دیگر استفاده نمی‌شود، «اورسی» کفش رسمی و مهمانی‌های خاص بوده، «پالا» کفشی بوده که به صورت روزمره استفاده می‌شده و «گالش» به کفشی اطلاق می‌شده که راحت بوده و برای دویدن، کوه‌نوردی یا کارهای بدنی استفاده می‌شده است، اما در حال حاضر استفاده از آنها بسیار کمرنگ شده و تلفظی لهجه‌گونه از کفش به صورت «کِووش» جایگزین شده است.

در بخش پایانی مقاله چنین نتیجه‌گیری شده است:
با توجه به قدرت و همه‌گیری زبان معیار در جامعه، بسیاری از خانواده‌ها تلاش می‌کنند زبان معیار را به عنوان زبان اولیه به کودکان آموزش دهند، که در این میان نیز نقش اساسی را زنان در نقش مادری بازی می‌کنند؛ این شیوه گرچه به نظر مفید می‌رسد اما از چند جلوه سبب بروز مشکلات عدیده‌ای برای نسل‌های بعدی می‌شود. نخست: بخش وراثتی زبان در کودکان حامل گویش نهاوندی است، دو: مادر و پدر با وجود تکلم به زبان معیار در ناخودآگاه ذهنی خود به گویش نهاوندی می‌اندیشند و آنرا به صورت ترجمه شده به زبان معیار برمی‌گردانند، سه: کودک در دوگانه‌گی زبان معیار و گویش نهاوندی قرار می‌گیرد. افراد با او به زبان معیار سخن گفته و در محاورات دیگر وی شاهد برقراری ارتباط با گویش نهاوندی است، چهار: کودک با ورود به مدرسه آموزش زبان معیار را طی می‌کند.  این دلایل عمده و دلایل دیگری سبب می‌شود ذهن کودک به عنوان نسل بعدی فاقد یک پیوستگی زبانی شده و وی را با میراث زبانی بیگانه می‌کند.
به طور نمونه کودکانی که زبان اولیه آنها زبان معیار است نسبت به کودکانی که گویش محلی را به عنوان زبان مادری آموخته‌اند از توانایی کمتری در کاربرد زبان معیار برخوردار هستند. علاوه بر این در صورت آموزش گویش نهاوندی در خانواده و سپس آموزش زبان معیار از طریق رسانه‌ها و نظام آموزشی، کودکان توانایی تکلم به هر دو زبان را دارا شده و این خود سبب گسترش دایره واژگانی و توانایی بیشتر کاربرد زبان در کودکان می‌شود.
استفاده از گویش نهاوندی در بازار، گرایش شدید مردان به تکلم به این گویش، استفاده از گویش نهاوندی در برنامه‌های طنز و قرار دادن آن در ردیف لودگی‌، بی‌کلاس دانستن تکلم به گویش محلی، وجود اصطلاحاتی در گویش محلی که ممکن است در زبان معیار بی‌ادبی یا لمپنی قلمداد شود، سبب شده، زنان و دختران گرایش خود به تکلم به گویش نهاوندی را از دست داده و به زبان معیار روی آورند و این امر زنجیره آموزش سینه به سینه و شفاهی این گویش را قطع کرده است.
با این تفاسیر می‌توان نتیجه گرفت که اولین قدم برای حفظ و تداوم این گویش به عنوان میراث فرهنگی ناملموس شهر نهاوند که با خود فرهنگ سنتی این جامعه را حمل و حفاظت می‌کند، ترغیب زنان و دختران به تکلم به این گویش و آموزش آن به نسل‌های بعد باشد.
 

معنای زندگی

  • ۱۳۱۱

از انسان فرزانه پرسیدند: معنای زندگی چیست؟

گفت: روزی در بازار می‌رفتم، یخ‌فروشی را دیدم که دست خالی باز می‌گشت، یکی پرسید: «چه شده؟ هرچه یخ داشتی فروختی؟» گفت: «نخریدند، تمام شد.» یعنی زندگی مطاعی است که اگر به موقع و به قیمت نفروشی تمام خواهد شد.

پرسیدند: به چه بفروشیم؟

گفت: در بازار نشسته بودم، خطاطی شعری خوش بر کتیبه نوشته، بر دست گرفته بود تا بفروشد؛ گدایی او را گفت: «این هنر به چه می‌فروشی تا خسران بر عمر و هنرت نباشد؟» خطاط اندکی فکر کرد، کتیبه را به گدا احسان کرد و بازگشت.

 باز پرسیدند: خسران عمر در چیست؟

گفت: کسی یخ به 5 سکه خریده بود و صبح به کمتر از 12 سکه نمی‌داد، چون ظهر شد و نیم یخ آب، فریاد می‌زد: «یخ به 5 سکه خریده‌ام، نیم آن به یک سکه بدهم، مبادا در همین نیز خسران نمایم».

پرسیدند: چه کنیم که خسران سهم‌مان نگردد؟

گفت: مسافری را دیدم به سایه و کنار جوی آبی چنان دل بسته بود که از رسیدن به باغ پر گل و درختی که در آن نزدیکی بود باز ماند. دیگری را دیدم چنان از کنار زیبایی‌ها می‌گذشت که تمام عمر را در نرسیدن هدر داد. یکی در افسوس و ای کاش زندگی را باطل ساخت و یکی در ترس و شاید آینده. یکی چنان به خود توجه داشت که تنها ماند و دیگری چنان به دیگران توجه داشت که خود را از دست بداد. از اینان نباشید.

زندگی بیش از یک قمار خواهد بود؟

  • ۱۳۱۲

در خصوص تخته نرد، فلسفه و داستان ساخته شدن آن، مطالب زیادی گفته شده، داستان‌هایی که گاه به اوهام بیشتر شبیه است تا واقعیت در این میان خیلی‌ها تخته نرد را قمار می‌دانند؛ اما نرد بیشتر از هر چیزی که فکر کنی به حقیقت زندگی نزدیک است.

جایگاهی است با بیست و چهار عرصه برای بازی که در اختیار انسان گذاشته شده، دوازده خانه سمت روشن (۱۲ ساعت روز) و دوازده خانه سمت تیره (۱۲ ساعت شب).

پانزده مهره‌ای که پیش از حضور بازیگر در جایگاه‌های خود نشسته‌اند و نمادی هستند از دو آرزوی دور (آزادی و عشق)، پنج نیاز میانی (خوراک، پوشاک، مسکن، استراحت و جنسی)، سه زمان زندگی (گذشته، حال و آینده) و پنج حسی که در خانه‌ی خود در اختیار داریم (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه).

در کنار این‌ها دو تاس وجود دارد، یکی ظاهر است و دیگری باطن و هر کدام شش وجه (راست، چپ، روبرو، پشت سر، بالا و پایین)دارند.

نحوه‌ی حرکت مهره‌ها در اختیار انسان است (بازی کردن) و تعداد حرکت‌ها را تقدیر مشخص می کند (تاس ریختن) یعنی آنچه به واسطه آن دو تاس نازل می‌شود جبر است و بازی با مهر‌ه‌ها اختیار؛ پس «لاجبر و لا اختیار» [نه جبری و نه اختیاری] است که «تفویض امر بین الامرین» [برگزیدن یک مسیر از بین مسیرهای مشخص شده] شرح تخته نرد است!

وقتی که ظاهر و باطن بر یک وجه نشست، جفت بازی می‌شود و اگر ظاهر و باطن هر دو کامل باشد، جفت شش می‌آورد و فرصت می‌یابد تا کنج خانه‌ای را برای خود ببندد.

باید حواست باشد که مهره‌ات را در وسط بازی تنها رها نکنی، زیرا ممکن است در میانه‌ی زندگی دل به چیزی ببندد و زمین‌گیرت ‌کند و باید بازی را از سر بگیری آن هم در صورتی که خانه‌‌ای خالی بیابی و وجه تقدیرت بر آن متمایل باشد. اما سرانجام کسی برنده است که زودتر عرصه دل را از دغدغه‌ی روز و شب خالی کند و با پوزخندی به نظاره بنشیند همکاری تقدیر و اراده را.

حالا اگر نرد قمار است آیا زندگی چیزی بیشتر از یک قمار خواهد بود؟